نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: فکر کردن به رابطه عاشقانه

752
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    فکر کردن به رابطه عاشقانه

    سلام.
    وقت بخیر.
    سوال من اینه باید چکار کنم یه نفر برام مهم نباشه؟ زیاد بهش فک نکنم.؟
    حساس و زود رنج نباشم؟

    اوناییکه داستان منو خوندن میدونن یه نفر تو زندگی من هست که ادم فوق العاده اییه.رابطمون پاکه. و قرار تا مساعد شدن شرایط ازدواج صبر کنیم.
    نمیدونم چرا اینقد بهش فک میکنم!!!
    حوصله درس خوندن ندارم!!!

    میخوام بچسبم ب درس و پروژه هام ولی نمیتونم نمیشه!!!!


    چکار کنم ؟

    ببینم انلاینه و ب من پیام نداده دلخور میشم! و....
    کلا حساس شدم.میخوام قوی و موفق باشم اما نمیدونم چجوری!!!
    لطفا بازم مث قبلا راه حل اجرایی در اختیارم قرار بدین.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه اسمان نمایش پست ها
    سلام.
    وقت بخیر.
    سوال من اینه باید چکار کنم یه نفر برام مهم نباشه؟ زیاد بهش فک نکنم.؟
    حساس و زود رنج نباشم؟

    اوناییکه داستان منو خوندن میدونن یه نفر تو زندگی من هست که ادم فوق العاده اییه.رابطمون پاکه. و قرار تا مساعد شدن شرایط ازدواج صبر کنیم.
    نمیدونم چرا اینقد بهش فک میکنم!!!
    حوصله درس خوندن ندارم!!!

    میخوام بچسبم ب درس و پروژه هام ولی نمیتونم نمیشه!!!!


    چکار کنم ؟

    ببینم انلاینه و ب من پیام نداده دلخور میشم! و....
    کلا حساس شدم.میخوام قوی و موفق باشم اما نمیدونم چجوری!!!
    لطفا بازم مث قبلا راه حل اجرایی در اختیارم قرار بدین.
    درود متاسفانه حضور ذهن ندارم از داستانتون ولی عرض کنم حساسیت زیاد و نگرانی و استرس رو اگر اینجور ادامه بدین قطع زندگیتون مختل میشه عزیز بایک مشاور ملاقات واهدافتون رومشخص وبرنامه ریزی واولیت بندی کنید وسعی درپایبندی بودنشون حتی ارتباط با مخاطب یا زمان بندی دروس وافکارتون
    شما بقولتون پاک باهم وهمدیگرو دوست دارید وباهم هستین ودنبال شرایط مساعد برای ازدواجتون خب تا اینجا قضیه به نفع شما
    حالا باید اینجا سبک وسنگین کنید دلیل این اضطراب چیه؟ ترسی از نرسیدن؟ بیوفایی؟ یا مخالفت خانواده ها؟ واینگونه مکتوب کنید وهمه افکارتون رووالویت بندی ومرور کنید وسعی دررفعشون ومهمتر ارتباط کلامیه با مخاطبتون
    الان میطلبه شما توجه وتمرکزتون رو رودرس وموفقیتتون که اینده شماست معطوف کنید واز مخاطبتون بخواین دراین مورد کمکتون وقوت قلب وامید رودرشما ایجاد کنه تا بدونید هیمشه درکنارتون هست وبا شما

    نگرانی های خود را مکتوب کنید، به آنها نگاه کنید، اهمیت آن را ارزیابی کنید و سپس، آن را خط بزنید، پاک کنید، مچاله کنید و دور بیندازید.
    سپس می توانید به دور ریخته شدن ناراحتی های خود نگاه کنید، لبخند بزنید و بعد به افکارتون رجوع که چقدر ساده بودین واین موارد بی دلیل بوده
    واین فقط همون حساسیت بی موردی بوده که چنین شمارو تحت الشعاع قرار داده وبس وهیچگونه حالت مواجهه ندارند باشما

    اینگونه باافکار مثبت این اعتماد بنفس رودرخودن ایجاد کنیدوبه اون مرز خود باوری میرسید که چطو ردراین مواقع برخورد وتصمیم درست روداشته باشید
    *****************
    انسان سالم، كسى است كه خود و دیگران را آن‏گونه كه هست، بپذيرد؛ يعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود و دیگران را مد نظر قرار دهد؛ زيرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به بزرگ‏بينى منجرمیشه و با برجسته كردن نقاط ضعف، احساس كهترى و نا ارزنده سازى به وجودمیاره. انسان پخته و سالم، كسى است كه به هر دو جنبه نگاه كند و از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزد.
    مورد ویاسوالی بود درخدمتتونم یاحق

  3. 2 کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Dr . Security نمایش پست ها
    درود متاسفانه حضور ذهن ندارم از داستانتون ولی عرض کنم حساسیت زیاد و نگرانی و استرس رو اگر اینجور ادامه بدین قطع زندگیتون مختل میشه عزیز بایک مشاور ملاقات واهدافتون رومشخص وبرنامه ریزی واولیت بندی کنید وسعی درپایبندی بودنشون حتی ارتباط با مخاطب یا زمان بندی دروس وافکارتون
    شما بقولتون پاک باهم وهمدیگرو دوست دارید وباهم هستین ودنبال شرایط مساعد برای ازدواجتون خب تا اینجا قضیه به نفع شما
    حالا باید اینجا سبک وسنگین کنید دلیل این اضطراب چیه؟ ترسی از نرسیدن؟ بیوفایی؟ یا مخالفت خانواده ها؟ واینگونه مکتوب کنید وهمه افکارتون رووالویت بندی ومرور کنید وسعی دررفعشون ومهمتر ارتباط کلامیه با مخاطبتون
    الان میطلبه شما توجه وتمرکزتون رو رودرس وموفقیتتون که اینده شماست معطوف کنید واز مخاطبتون بخواین دراین مورد کمکتون وقوت قلب وامید رودرشما ایجاد کنه تا بدونید هیمشه درکنارتون هست وبا شما

    نگرانی های خود را مکتوب کنید، به آنها نگاه کنید، اهمیت آن را ارزیابی کنید و سپس، آن را خط بزنید، پاک کنید، مچاله کنید و دور بیندازید.
    سپس می توانید به دور ریخته شدن ناراحتی های خود نگاه کنید، لبخند بزنید و بعد به افکارتون رجوع که چقدر ساده بودین واین موارد بی دلیل بوده
    واین فقط همون حساسیت بی موردی بوده که چنین شمارو تحت الشعاع قرار داده وبس وهیچگونه حالت مواجهه ندارند باشما

    اینگونه باافکار مثبت این اعتماد بنفس رودرخودن ایجاد کنیدوبه اون مرز خود باوری میرسید که چطو ردراین مواقع برخورد وتصمیم درست روداشته باشید
    *****************
    انسان سالم، كسى است كه خود و دیگران را آن‏گونه كه هست، بپذيرد؛ يعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود و دیگران را مد نظر قرار دهد؛ زيرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به بزرگ‏بينى منجرمیشه و با برجسته كردن نقاط ضعف، احساس كهترى و نا ارزنده سازى به وجودمیاره. انسان پخته و سالم، كسى است كه به هر دو جنبه نگاه كند و از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزد.
    مورد ویاسوالی بود درخدمتتونم یاحق
    سلام.
    مرسی.داستانم رو زود تعریف کردم شما اون موقع اینجا نبودین.
    راستش فک میکنم کار از مختل شدن گذشته.
    همش فکر اونم.اخه اونم خوبه اخه.نقاط ضعف و قدرتشو هم میدونم.
    اما میترسم.
    از احساسش نسبت ب خودم
    از خانوادش.از علاقه ی زیادش ب مادرش و مخالفتای اونا
    از اینکه اینهمه دختر دور و ورشه و ب شدت مورد توجه اوناست.اخه اون خیلی موفق و باهوشه.

    از اینکه نخواد

    ....
    ..
    ...
    ...
    یه عالمه ترس و حساسیت دارم.
    اصلن میترسم چند وقت دیگه همه چیز بهم بریزه.

    اون از من دکترا میخواد.مقاله های جهانی انچنانی میخواد(برا کاراموزیم و اینا...)

    اما من جز فک کردن ب اون و استرس کار دیگه ایی ندارم.نه خونه رو مرتب میکنم.نه درس میخونم.نه تلویزیون.نه بیرون میرم(تازگیا اینجوری شدم!)
    مثلا از ظهر من قرار شده یه بستنی بخورم هنوز بازش هم نکردم!
    بی اشتها حساس و استرسی شدم!
    انگار دارم افسردگی میگیرم! شایدم گرفتم!
    میخوام قوی باشم و برام مهم نباشه!

    راجب نگرانیام زیاد باهاش حرف نمیزنم!
    میترسم فک کنه خیلی برام مهمه.یا چون بقیه همه دوسش دارن و تحسینش میکنن فک کنه منم تو کفشم!!
    فقط کافیه احساس کنم یخورده ب من کم توجه شده تا چند ساعت حالم بد بشه!!
    خلاصه اینکه خسته شدم!
    نمیدونم چکار کنم!
    یه دل میگه تلفنتو تا یه هغته خاموش کن بزار ازت بیخبر بشه ببینم چقد حالش بد میشه یه دل هم میگه بشین باهاش حرف بزن ولی حرف زدن هم نمیشه! ترجیح میدم خودم با خودم حلش کنم.

    خواهشااااا نگین برو مشاوره.نمیتوووووونم.
    یه مشاور داریم که زیر نظر اون قراره ازدواج کنیم.
    اما نمیشه برم پیشش.قراره بعد امتحانا دوتایی بریم بهش سر بزنیم.

    فعلا فقط خودمم و خودم.

    مرسی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Dr . Security نمایش پست ها
    درود متاسفانه حضور ذهن ندارم از داستانتون ولی عرض کنم حساسیت زیاد و نگرانی و استرس رو اگر اینجور ادامه بدین قطع زندگیتون مختل میشه عزیز بایک مشاور ملاقات واهدافتون رومشخص وبرنامه ریزی واولیت بندی کنید وسعی درپایبندی بودنشون حتی ارتباط با مخاطب یا زمان بندی دروس وافکارتون
    شما بقولتون پاک باهم وهمدیگرو دوست دارید وباهم هستین ودنبال شرایط مساعد برای ازدواجتون خب تا اینجا قضیه به نفع شما
    حالا باید اینجا سبک وسنگین کنید دلیل این اضطراب چیه؟ ترسی از نرسیدن؟ بیوفایی؟ یا مخالفت خانواده ها؟ واینگونه مکتوب کنید وهمه افکارتون رووالویت بندی ومرور کنید وسعی دررفعشون ومهمتر ارتباط کلامیه با مخاطبتون
    الان میطلبه شما توجه وتمرکزتون رو رودرس وموفقیتتون که اینده شماست معطوف کنید واز مخاطبتون بخواین دراین مورد کمکتون وقوت قلب وامید رودرشما ایجاد کنه تا بدونید هیمشه درکنارتون هست وبا شما

    نگرانی های خود را مکتوب کنید، به آنها نگاه کنید، اهمیت آن را ارزیابی کنید و سپس، آن را خط بزنید، پاک کنید، مچاله کنید و دور بیندازید.
    سپس می توانید به دور ریخته شدن ناراحتی های خود نگاه کنید، لبخند بزنید و بعد به افکارتون رجوع که چقدر ساده بودین واین موارد بی دلیل بوده
    واین فقط همون حساسیت بی موردی بوده که چنین شمارو تحت الشعاع قرار داده وبس وهیچگونه حالت مواجهه ندارند باشما

    اینگونه باافکار مثبت این اعتماد بنفس رودرخودن ایجاد کنیدوبه اون مرز خود باوری میرسید که چطو ردراین مواقع برخورد وتصمیم درست روداشته باشید
    *****************
    انسان سالم، كسى است كه خود و دیگران را آن‏گونه كه هست، بپذيرد؛ يعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود و دیگران را مد نظر قرار دهد؛ زيرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به بزرگ‏بينى منجرمیشه و با برجسته كردن نقاط ضعف، احساس كهترى و نا ارزنده سازى به وجودمیاره. انسان پخته و سالم، كسى است كه به هر دو جنبه نگاه كند و از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزد.
    مورد ویاسوالی بود درخدمتتونم یاحق

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    تابستون بشه شاید یه بار هم نبینمش.

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    الووووووو

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    تو چرا گیر دادی به این مشاور که قرار زیر نظرش با این پسره ازدواج کنی. هرچی شده هی میگی این مشاور این مشاور


    این همه مشاور. تنهایی برو کمک بگیر
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    تو چرا گیر دادی به این مشاور که قرار زیر نظرش با این پسره ازدواج کنی. هرچی شده هی میگی این مشاور این مشاور


    این همه مشاور. تنهایی برو کمک بگیر
    پریما نمیشه.
    این خودش عالیه.
    درضمن من برم مشاور چی بگم؟'؟؟!

  9. کاربران زیر از ملکه اسمان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : چجوری قوی باشم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه اسمان نمایش پست ها
    پریما نمیشه.
    این خودش عالیه.
    درضمن من برم مشاور چی بگم؟'؟؟!


    یا پسش همین مشاور یا مشاور دیگه تنهایی برو دقیقااا از همین احساست بگو
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فکر کردن به رابطه عاشقانه

    سلام.همون شب که این تایپیکو زدم رفتم باهاش حرف بزنم.قبل اینکه من چیزی بگم خودش ب خیلی چیزا اشاره کرد.و بعد اون حالم خیلی بهتر شد.هرچند خیلی از مساعل ب خودم برمیگرده.ایشالا که بتونم دونه ب دونه حلشون کنم.
    فقط بتونم از شر این امتحانای لعنتی خلاص بشم و کاراموزیمو ب خوبی تحویل بدم فک کنم همه چیز تا حد زیادی درست بشه.

    اخه فک کنم همه چیز برام قاطی شده.هم استرس امتحان و مسابقه هم دلتنگی اون.هم خواستگار جدید و خلاصه همه چی!!!

    خدا عاقبت مارو ختم ب خیر کنه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد